">
علامه طباطبايي (ره) نيز در ذيل آيه 26 سوره آل عمران « قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ...»؛ بگو (اي پيامبر): خدايا تو داراي پادشاهي هستي، هر كه را خواهي ملك و سلطنت بخشي و از هر كه بخواهي ميگيري. چنين ميفرمايد:
«مُلك» به ضم ميم، كه عبارت از سلطنت بر افراد باشد از اعتبارات ضروريهاي است كه انسان از آن بينياز نيست. قرآن شريف اين مطلب را به نحو تام و كامل در ذيل داستان «طالوت» شرح داده است.[4] در آيه 251 بقره كه بعد از داستان طالوت آمده است چنين آمده است: « وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ» و اگر خدا برخي از مردم را به وسيله برخي دفع نميكرد، زمين تباه شده بود. در ذيل اين آيه نيز علامه طباطبايي ميفرمايد: نوع بشر بدون اجتماع و همكاري به سعادت كامل خود نميرسد. در حقيقت معناي دفع و غلبه يك معناي عامي است كه در همة شئون اجتماعي انساني سريان دارد و حقيقتش عبارت است از اينكه: شخص، ديگري را به هر كيفيتي كه ممكن باشد وادار نمايد كه موافق اراده او كار كند. و بايد دانست كه فطري بودن غلبه و دفع يك اصل عمومي در همه افراد است خواه در حقوق مشروع كه با عدالت مقرون ميباشد و خواه در غير آنها.[5]
در نتيجه، قرآن مجيد تشكيل حكومت را امري ضروري ميداند و انديشه سياسي خويش را در عاليترين شكل ممكن مطرح نموده است، يعني در نهايت، جهانداري صالحان و دولت كريمه اسلامي را، دولت آرماني و نهايي اسلامي ميداند.[6]
پي نوشت ها
1] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، (دار الكتب الاسلاميه، چ نوزدهم، 1379)، ج 19، ص 421.
[2] . مرتضي مطهري، بررسي اجمالي نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، (انتشارات صدرا، چ دوازدهم، 1368)، ص 21؛ و مرتضي مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، (انتشارات صدرا، چ چهارم، 1367)، ص 54.
[3] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، (دار الكتب الاسلاميه، چ نوزدهم، 1379)، ج 19، ص 289.
[4] . علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه عبدالكريم نيري، (بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، چ پنجم، 1370)، ج 3، ص 273.
[5] . علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه محمد تقي مصباح، (بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، چ پنجم، 1370)، ج 2، ص 414.
[6] . انبياء، 104؛ نور، 54.
قرآن و روابط بين الملل
از برخي از آيات قرآن كريم استفاده ميشود كه اگر جامعه و دولت اسلامي با دولت خارجي اگر چه دار الكفر باشد قرارداد بين المللي منعقد كند و آن را امضاء نمايد، بايد به اين قرارداد پايبند باشد و نقض عهد ننمايد؛ البته تا زماني كه آنها عهد خودشان را نقض نكردهاند. از جمله اين آيات، آيه 4 توبه ميباشد. در اين آيه آمده است: «برائت از مشركين شامل كساني كه با شما مسلمين پيمان بستهاند، نميشود؛ زيرا عهدشان را نقض نكردهاند و به دشمنان شما هم كمك نكردهاند، با آنان تا پايان قراردادشان طبق تعهداتي كه سپردهايد، عمل نماييد كه خداوند متقيان را دوست دارد.» بنابراين در موضوع سياست خارجه و روابط بين الملل، كشور اسلامي، نسبت به مردم و ساير كشورها مسئوليت و تعهد دارد. يعني اگر دولت اسلامي بر طبق صلاحديد خود و بدون تحميل و اجبار، با دولتي ديگر يا اشخاص يا شركتهاي وابسته به كشورهاي خارجي قراردادي را به امضاء رسانيد بايد به عهد و پيمانش عمل كند.
حضرت آيت الله مكارم شيرازي، ذيل آيات 8 و 9 سوره ممتحنه كه خداوند ميفرمايد: «خدا شما را از نيكي كردن و رعايت عدالت نسبت به كساني كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند، نهي نميكند، چرا كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد. تنها شما را از دوستي كساني نهي ميكند كه در امر دين با شما پيكار كردند و شما را از خانههايتان بيرون راندند.» چنين ميگويد: از اين آيات يك اصل كلي و اساسي در چگونگي رابطه مسلمانان با غيرمسلمين استفاده ميشودو آن اين است كه مسلمانان موظفند در برابر همه گروه و جمعيت و هر كشوري كه موضع خصمانه با آنها داشته باشند و برضد اسلام و مسلمين قيام كنند، قطع رابطه كند. امّا اگر آنها در عين كافر بودن، نسبت به اسلام و مسلمين بيطرف بمانند و يا تمايل به اسلام داشته باشند، مسلمين ميتوانند با آنها رابطه دوستانه برقرار سازند؛ البته در آن حد كه با برادران مسلمان دارند و نه در آن حد كه موجب نفوذ آنها در ميان مسلمانان گردد.[7]
نكته مهمي كه در روابط دولت اسلامي ما دولتهاي كافر بايد توجه داشت اين است كه اصل اوليه در روابط مزبور حفظ استقلال امت اسلامي و عدم سلطه كفار بر مسلمين است.[8] اين نكته از آيه 141 سوره نساء صراحتاً فهميده ميشود، آنجا كه ميفرمايد: «وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً» و خداوند تا ابد اجازه نداده كه كافران كمترين تسلطي بر مؤمنان داشته باشد. در نتيجه ميبينيم در آيات متعددي از قبول ولايت كفار نهي ميكند و چنين ميفرمايد: « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ»[9] اي كساني كه ايمان آورديد به جاي مؤمنان، كافران را وليّ خود قرار ندهيد. در تفسير راهنما ذيل اين آيه آمده است: چنانچه «وليّ» به معني سرپرست باشد جمله «لا تَتّخذوا» دلالت بر حرمت پذيرش كافران دارد و «من دون المؤمنين» حكايت از ضرورت تشكيل و پذيرش حكومتي بر پايه ايمان دارد.[10] آيه ديگري كه همچنين در اين رابطه وجود دارد، آيه 28 سوره آل عمران است. در اين آيه نيز آمده است: « لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ»؛ مؤمنين به هيچ بهانهاي نبايد كفار را ولي و سرپرست خود بگيرند. علامه طباطبايي (ره) ذيل اين آيه ميفرمايد: اگر ما كفار را اولياي خود بگيريم، خواه ناخواه با آنان امتزاج روحي پيدا كردهايم، امتزاج روحي هم ما را ميكشاند به اينكه رام آنان شويم و از اخلاق و ساير شئون حياتي آنان متأثر گرديم.[11]
آنچه گفته شد در مورد رابطه با كفار بود، امّا در برابر ساير دولتهاي اسلامي، بايد مطابق آيه 92 سوره انبياء عمل كرد، زيرا در اين آيه آمده است: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً». مرحوم طبرسي ميفرمايد: يعني دين شما، دين واحد است.[12] پس اگر دين همه مسلمين، واحد است،و همه به سوي يك هدف مشترك حركت ميكنند و آن پرستش خداي يگانه است، نبايد از ارتباط با يكديگر اجتناب كنند.
پي نوشت ها
[7] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، (دار الكتب الاسلاميه، چ هيجدهم، 1379)، ج 24، ص 33.
[8] . ابراهيم اميني، سياست خارجي حكومت اسلامي، (موسسه انتشارات اميركبير، چ دوم، 1367)، ص 119 ـ 133.
[9] . نساء، 144.
[10] . اكبر هاشمي رفسنجاني، تفسير راهنما، (مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چ دوم، 1379)، ج 4، ص 125.
[11] . علامه طباطبايي، تفسير الميزان، مترجم سيد محمدباقر موسوي، (دفتر انتشارات اسلامي، 1363)، ج 3، ص 236.
[12] . الطبرسي، مجمع البيان، (موسسه الاعلمي، چ اول، 1415 هـ)، ج 7، ص 111.
نظرات شما عزیزان:
All rights reserved by خانه قرآن قائم آل محمد(عج) ; Designed and supported by IRLEADER.ir